قصه از آنجا شروع شد که خیلی عصبانی شد
گفت:اگه دوستم داری ثابت کن
گفتم چه جوری؟
تیغ رو برداشت و گفت : رگتو بزن
گفتم:{{مرگ}} و {{زندگی}} دست خداست
گفت: پس دوستم نداری
تیغو برداشتم و رگمو زدم
آروم زیرلب گفت :
اگه دوستم داشتی تنهام نمی ذاشتی.....
22099 بازدید
9 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
19 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian